دانلود رمان

دانلود رمان جسیکا دختر بند انگشتی pdf از بهار_رویا با لینک مستقیم

دانلود رمان جسیکا دختر بند انگشتی pdf از بهار و رویا با لینک مستقیم

برای اندروید و کامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان بهار و رویا میباشد

موضوع رمان:عاشقانه/فانتزی/هیجانی

خلاصه رمان جسیکا دختر بند انگشتی

جسیکا دختری از دنیای بند انگشتی ها!

آلفرد پسری از دنیای ادم بزرگ ها!

تقدیر آنان را چگونه به هم می رساند ؟

آیا عشقی در این میان به وجود می آید ؟ پذیرفتن عشقی از جنس افسانه!

افسانه ای پنهان

چه کسی به دنبال افسانه می رود و آن را آشکار می سازد؟

رمان پیشنهادی:دانلود رمان آنلاین کابوس نامشروع ارباب مسیحه زادخو

قسمت اول رمان جسیکا دختر بند انگشتی

آلفرد

با کلافگی از آهنگري بیرون زدم و به سمت خونه راه افتادم

از اینکه کسی نبود تا موقع اومـدن بـه خونـه ازم اسـتقبال کنـه بـدجوري حرصـم مـی گرفـت بـه

این تنهایی پنج سالی هست که عادت کردم

از وقتـی کـه پـدر و مـادرم بـه خـاطر شـهرت از هـم جـدا شـدند و مـن رو بـه حـال خـودم رهـا

کردند

من اون موقع یک پسر بیسـت و دو سـاله بـودم بـا یـک روحیـه ي حسـاس بـه خـاطر تـک فرزنـد

بودنم همیشه به تنهایی و گوشه گیري عادت داشتم و دارم

بعد از اینکـه مامـان و بابـام تنهـام گذاشـتن مـن هـم از هنـد مهـاجرت کـردم و اومـدم تـوي یـک

دهکده ي کوچیکی که فاصله اي تا هند نداره

اینجام تنها زندگی می کنم با یک زندگی تکراري و بدون هیجان

مشغول ناهار خوردن بودم که صداي در توجهم رو جلب کرد

لقمه ام رو قورت دادم و بی حوصله از جام بلند شدم

کیه؟

منم آلفرد پدر کشیش با تموم شدن حرفش سریع در رو باز کردم

سلام پدر اتفاقی افتاده؟

پدر کشیش نگاهی به سرو وضعم انداخت و با تکون دادن سرش گفت:

فعلا چیزي نگو باید همراهم بیاي

آخه چیشده؟

پدر کشیش: چیزي

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا